یک هنرمند به دره هادسون نقل مکان می کند و شروع به شک می کند که ازدواج او دارای یک تاریکی شوم است، تاریکی که با تاریخ خانه جدید او رقابت می کند.

پسر کالج زوجی از نیوانگلند با زن مسن‌تری که دو فرزند کوچک و یک شوهر سابق ناخواسته دارد قرار می‌گیرد.

یک بیگانه به شکل شوهر یک بیوه جوان ویسکانسین در می آید و او را وادار می کند تا او را به نقطه عزیمت خود در آریزونا ببرد. ماموران دولتی بی اعتماد، همراه با دانشمندی دوسوگراتر، به امید رهگیری آنها را تعقیب می کنند.

در تابستان 1962، یک بچه جدید در شهر زیر بال یک اعجوبه بیسبال جوان و تیم جنجالی او گرفته می شود که در نتیجه ماجراهای زیادی رقم می خورد.

اتفاقات فیلم در سال ۱۹۶۹ جریان دارد، و داستان ایندیانا جونز و دختر خوانده‌اش هلنا را دنبال می‌کند که سعی می‌کنند یک شئ قدرتمند باستانی را قبل از یورگن وولر، دانشمند نازی که قصد دارد از آن برای تغییر نتیجه جنگ جهانی دوم استفاده کند، پیدا کنند.

این مجموعه به بررسی داستان هایی که بر اساس افسانه های محلی نقاط مختلف ایالات متحده ساخته شده اند، پرداخته و از مسائل وحشتناکی که خود را در زیر پوسته ی این داستان ها پنهان کرده اند پرده برداری می کند.

یک قاتل سریالی تعدادی مرد را به طرز وحشیانه ای به قتل رسانده و بدن آنها را قطعه قطعه می کند."استیو برنز" افسر جوان پلیس به طور مخفی و به عنوان طعمه به خیابانها فرستاده می شود تا قاتل را به دام بیاندازند...

دکتر «هنری ایندیانا جونز» باستان شناس معروف، پس از سال ها، برای برملا کردن رازی که در پس یک شی باستانی معروف به جمجمه بلورین است، دوباره وارد عمل می شود.

دهه ی ۱۹۳۰ مأموران اطلاعاتی به باستان شناس و ماجراجوی امریکایی، «ایندیانا جونز» (فورد) می گویند که «هیتلر» در پی یافتن صندوق مقدس گم شده است تا از آن برای مقاصد سلطه جویانه اش استفاده کند. آنان از «جونز» می خواهند تا صندوق را پیدا کند و به امریکا بیاورد.

این فیلم داستان یک نویسنده ی تلویزیونی را روایت می کند که از همسرش جدا شده است و با یک دختر نوجوان رابطه دارد. زندگی او هنگامی پیچیده می شود که او عاشق دوست دختر بهترین دوستش می شود.

اکتبر سال ۱۹۹۱ طوفانی مهیب از سمت جزایر برمودا وزیدن می گیرد و در سر راه خود با توده ای از هوای سرد جاری از «گریت لیکس» همراه می شود که در نتیجه ی آن، امواجی غول آسا به هوا بر می خیزد و سرنشینان یک کشتی ماهی گیری را در میان طوفان تمام عیار گرفتار می کند.

قهرمان داستان پسر کوچکی است که مادرش به آسایشگاه روانی فرستاده شده و پدرش مجبور به دوره گردی و فروشندگی شده است. او در یک هتل سطح پائین پناه می گیرد. داستان بر روی رابطه او با دیگران و تلاشش برای زندگی تمرکز دارد...

دانشکده ی فیبر، سال 1962، «پینتو» (هالسی) و «فلوندر» (فورست) وارد گروه دلتا، ننگین ترین «گروه برادری» در دانشکده می شوند. سرپرست دانشجویان «دین و ورمر» (ورنن) در پی راهی است تا اعضای آنارشیست دلتا را اخراج کند و در این راه «گرگ مارمالارد»(دو تن) سردسته ی گروه رقیب دلتا،امگا نیز به او کمک می کند...